نرجس 18

  • خانه 
  • نقش تربیتی پوشش 
  • تماس  
  • ورود 

تبیین مومن از کتاب طرح تبیین اندیشه اسلامی در قرآن

06 شهریور 1398 توسط مهری روح الامین گرگابی

۵خصلت مومن راستین:۱- یاد خدا به همراه بیم از عظمت او

۲-زیاد شدن ایمانشان بواسطه خواندن آیات قرآن

۳- توکل و اتکا به خداوند

۴- اقامه نماز

۵- انفاق

اقامه صلاة یعنی ⬅️ نماز را در جامعه به پا داشتن، یعنی جامعه ای که دائمادر همه احوال و در تمام کارها به یاد خدا است.

حضرت اقا با توجه به آیه قران میفرمایند‌: 

 روح و حقیقت نماز یاد خداست و یاد خدا جهت دهنده ی زندگیست.

یاد خدا موجب ایجاد سبک زندگی درست میشود که باید در تمام افعال ما باشد. 

اگر یاد خداباشد جامعه گلستان میشود..

ایمان ⬅️ 

ایمان و باوری زاینده است که منجر به عمل شود.

باور به دو دسته تقسیم میشود:

۱- باور از روی تقلید

۲-باور از روی آگاهی و استدلال

باور وقتی از روی استدلال باشد ارزش دارد. 

ایمان نیز به دو دسته تقسیم میشود:

۱- ایمان مقلدانه

۲- ایمان آگاهانه

معظم له در  این کتاب میفرمایند:ایمانی ارزش دارد که با بصیرت و آگاهانه باشد.

ظرفیت های وجودی انسان بی شمار است که تلاش و حرکت موجب بالعفل شدن آنها میشود.یعنی در واقع باور و ایمان باعث حرکت و حرکت باعث بالفعل شدن ظرفیت ها میشود..

از جمله کسانی که در طول تاریخ دارای ایمان آگاهانه بوده اند می توان به عمار،  خمار بن ارد، بلال و …اشاره کرد.

معظم له میفرمایند ایمان از روی روشنی وقتی انجام گرفت آن وقت لازم نیست آن را در پارچه و صندوقخانه بگذاریم که مبادا گرما و سرما به آن آسیبی بزند..

همچنین میفرمایند اگر بخواهیم ایمان،ایمان آگاهانه باشد باید دائما آگاهی بدهیم.

نکته اساسی که مدنظر اسلام است آن است که باور و ایمان مد نظر اسلام که منجر به عمل میشود آن زمان حاصل میشود که آگاهی مبدا باور باشد و از کانال استدلال و آگاهی گذشته باشد.

معنای ایمان یعنی باور،یعنی پذیرش، یعنی پذیرفتن از عمق وجود که منتهی به عمل شود.

اساسا هر باوری در دل خود، پذیرش تعهد وعمل به تعهدات را دارد.نمی شود ما بگوییم به مسئله ای باور داریم اما به آن متعهد نیستیم.اگر قرار است ایمان و باور زاینده باشد ومنجر به عمل شود باید آگاهانه باشد.اساسا دو نوع باور داریم .بعضی باورها از روی تقلیدوتعصب شکل می گیرد وبرخی باورها از روی آگاهی واستدلال،آن باور وایمانی منتهی به عمل می شود وماندگار خواهد بود که از روی آگاهی واستدلال شکل گرفته باشد.
در طول تاریخ تجربه کرده ایم،باور ها وایمانها که از روی تقلید و تعصب شکل گرفته ،یک روز دیرتر بالاخره ازبین خواهد رفت.معظم له میفرمایند ایمان دو جور است،ایمان مقلدانه ومتعصبانه وایمان آگاهانه.

اساسا در اسلام آن باور وایمانی ارزشمند است وقیمتی که از روی آگاهی باشد.انسان دارای ظرفیتهای بی شمار است که حرکت وتلاش موجب بالفعل شدن ظرفیتهای او میشود ومبدا حرکت وتلاش باور است وایمان.این ایمان وباور زمانی منتهی به حرکت وتلاش میشود که از روی آگاهی باشد .اگر ایمانی از روی استدلال وآگاهی نباشد،یا اساسا منتهی به عمل نشود،یا اگر منتهی به عمل شود دوام و بقاء نخواهد داشت.

معظم له می فرمایند:آن ایمانی دراسلام ارزش دارد که مقلدانه ومتعصبانه نباشد،ایمان مقلدانه ومتعصبانه قیمتی ندارد، حتی خوب بودنهای تقلیدانه ومتعصبانه از ساحت دین ارزشمند نیست.درساحت اسلام آن خوب بودنی ارزشمند است که از روی آگاهی باشد، یعنی طرف باور آگاهانه پیدا کرده باشد،که باید آن کار خوب را انجام دهد.به هر صورت یک حقیقت ویک نکته مسلم دراسلام وجود دارد وآن این است که ایمان ارزشمند ایمان آگاهانه است،ایمان توام با درک وشعور،ایمانی که با بصیرت وبدون ترس واشکال بوجود آمده باشد.

ایمان از روی روشنی ،از روی درک ، از روی فکر ،از روی فکر،با محاسبه های صحیح وقتی که انجام گرفت ، آن وقت لازم نیست که ما ایمان را در پارچه ودر کهنه ودر صندوقچه و صندوقخانه بگذاریم که مبادا گرما و سرما وگرد و غبار به آن آسیبی برساند،آسیبی به آن نمیرسد.ایمان ناشعورانه است که آدم دل دل میکند که مبادا آسیبی به آن برساند.

👌جمله طلایی، وآن اینکه اگر بخواهیم ایمان، ایمان آگاهانه باشد و دوام داشته باشد،باید دائما آگاهی بدهیم.🌼👈نکته اساسی اینکه اگر باور وایمان مد نظر اسلام است که منجر به عمل شود ،آن زمانی این مسئله حاصل میشود که آگاهی مبدا باور باشد،که باور وایمان از کانال ودالان آگاهی واستدلال رد شده باشد والا باورها وایمانهای مقلدانه ومتعصبانه دوام نخواهد داشت.👉

 نظر دهید »

ادامه تبیین ایمان از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

02 شهریور 1398 توسط مهری روح الامین گرگابی

🔹توضیح کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

👇در ادامه کتاب"طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن"در این جلسه حضرت آقا طبق مبانی فکری خودشان که:🌼اساسا دین آمده است برای سر وسامان دادن به زندگی جمعی انسان ها، دین آمده است برای عدالت اجتماعی،دین آمده است برای نفی طبقات اجتماعی،دین آمده است برای ارائه سبک زندگی مناسب با فطرت و شان انسان؛آن وقت تمام مسائل را با توجه به این امر به صورت اجتماعی و میدانی و عملی توجه می فرماید.🌼

🍀در بحث باور فرمودند:مبدا و قدم اول همه حرکت ها‌ و تلاش ها"باور"است و اگر باوری منتهی به عمل نشود،اصلا باور نیست.🍀

🌹دربحث ایمان هم‌‌ وارد شدند و ایمان را به معنای باور قلمداد کردند.فرمودند:”

ایمان یعنی باور زاینده .باور به یک مبدا،به یک مرکز،به یک مکتب،به یک شخص که تعهدآور است.اصلا باورها تعهدآورند.آگر کسی بگوید من باور دارم اما تعهد را نپذیرد و به تعهدش عمل نکند،اصلا باورمند نیست.هر باوری در دل خودش تعهدی دارد.هر باوری در دل خودش عملی دارد".🌹

استاد می فرمایند:این مطالب را مطرح کردیم و سپس به همین‌مناسبت معظم له آیات۲تا۴ سوره انفال را مطرح نمودند:🌸انما المومنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم🌸

 استاد فرمودند:فرق بین دهشت و وحشت و حیرت و ترس ان شاءالله در مباحث گسترده تر بیان‌خواهد شد.

ما از این مرحله گذشتیم و رفتیم سراغ بحث توکل و تفسیر و تبیین جدیدی از توکل ارائه دادیم.عرض کردیم*باور مبدا حرکت است و توکل ادامه حرکت و تلاش که اساسا حرکت و تلاش فلسفه وجود انسان است.قبلا بیان‌ شده بود هدف خلقت

🌷بالفعل شدن ظرفیت های انسان است🌷

در بحث اقامه صلاه آقا فرمودند:

🌼اقامه صلاه یعنی تمام ساحت های زندگی جمعی انسان ها به جز ذکرالله🌼

یعنی در تمام ساحت های زندگی مان از خدا غافل نشویم.اقامه صلاه را به معنای نمازخوان کردن دیگران بگیریم.اقامه صلاه یعنی جامعه ای که ذکرالله درونش موج می زند و ذکرالله باید درمقام عمل دیده شود و نه فقط در مقام دل.

اقامه نماز یعنی جامعه نمازخوان.یعنی جامعه ای که دائما به یاد خدا و در راه خداست.

جامعه ای که می گوید:🌻ایاک نعبد و ایاک نستعین🌻جز خدا کسی را عبادت و عبودیت نمی کند در مقام عمل.

حالا عبادت و عبودیت اقتصادی را شامل می شود،عبادت و عبودیت فرهنگی،عبادت و عبودیت سیاسی،عبادت و عبودیت علمی درتمام شئون.

وقتی می گوییم☘ ایاک نعبد☘یعنی در تمام ساحت های زندگی هم‌ آن چه تو می گویی عمل می کنم و آن چه غیر تو می گوید،پس می زنم و جز به خدا به هیچ کس دیگر اتکا و از کسی استعانت نمی جوید.

جامعه نمازخوان یعنی آن جامعه ای که‌هر روز از سردمداران فساد یعنی■مغضوب علیهم■ و از دنباله روان فساد یعنی از

●ضالین●تبری می جوید.نماز این هاست.

_ببینیدچقدر زیبا آقا نماز را بردند به میدان مبارزه،بردند در میدان زندگی انسان.

آقا می فرمایند:"شما می فرمایید اقامه‌ صلاه یکی از وظایف و تعهدات ایمانی مومنین است.خب اقامه صلاه دولا راست شدن نیست.اقامه صلاه یعنی یاد خدا،نام خدا،ذکرالله و عبادت و عبودیت خدا در تمام ساحت های زندگی.اگر کسی سعی کند انسان های دیگر را نمازخوان کند به این معنا،این درحقیقت تلاش

و کوششی در راه عبودیت مطلق حق در راه ریشه کن کردن فساد است".

استاد می فرمایند:ما یک بحثی را در بخش نبوت خواهیم داشت تحت عنوان

🌹فلسفه بعثت انبیا چیست؟🌹

آن جا مباحث را مطرح می کنیم.اما اینجا مقدمه ای بیان می کنیم که وقتی به این بحث رسیدیم ذهن شریف بزرگواران راحت تر با مباحث همراهی کند.

🌼آقا می فرمایند:انبیا برای اصلاح جوامع بشری مبعوث شدند. اگر نماز را به معنای درست و عمومی و عمیق خودش بفهمیم؛در حقیقت نماز بهترین وسیله برای تحقق اهداف انبیاست.نماز یعنی جامعه را درست کنیم.نماز یعنی اصلاح تمام ساحت های زندگی جمعی بشر.

نماز ما را از دولا راست شدن ساده خشک بی مغز می برد تا اصلاح جوامع بشری.🌼

🌸نماز یعنی تلاش و کوشش برای عبودیت مطلق حق در تمام ساحات زندگی بشر؛در راه ریشه کن کردن فساد؛در راه از بین بردن من‌ و ما؛در راه ایجاد وحدت اجتماعی و انسانی میان آحاد امت مسلمان و آحاد بشریت. 

آن وقت آن کسی که این تلاش را انجام داده این می شود اقامه صلاه.

اقامه صلاه یعنی ما در مسیر اینکه جامعه یکپارچه عبدالله باشد،در اقتصاد عبدالله باشد،در سیاست عبدالله باشد،در فرهنگ عبدالله باشد،در علوم عبدالله باشد،در نظام های فکری و عملی شان‌عبدالله باشد،مبدا آن* نماز *است.🌸
یعنی شما کاری کنید مردم روزی ۵نوبت و هر نوبت چند بار بگویند:

🌺ایاک نعبد و ایاک نستعین🌺در تمام ساحات زندگی مان.

یعنی فقط خدایا در مقابل تو گردن عبودیت و پشت عبودیت خم‌ می کنیم نه مقابل غیر تو.

هر روز ۵نوبت و هر نوبت چند مرتبه از■مغضوب علیهم■و از●ضالین●یعنی از سردمداران فساد و از دنباله روان آن ها تبری بجویم.

در جامعه امروز ما مغضوب علیهم یعنی امریکا،یعنی صهیونیست،یعنی اسرائیل،یعنی انگلیس-دولت انگلیس-وسپس ضالین را بگوییم مرتجعین منطقه مثل سعودی ها.

نماز یعنی مبارزه با این ها،یعنی دنبال این ها نرفتن،یعنی مخالفت با این ها،یعنی طوع اطاعت آن ها را به گردن نینداختن.

 نظر دهید »

تبیین ایمان از کتاب طرح کلی اندیشه های اسلامی در قرآن

30 مرداد 1398 توسط مهری روح الامین گرگابی

بسم الله الرحمن الرحیم 
 📗کتاب :

#طرح_کلی_اندیشه_های_اسلامی_در_قرآن
 🔴#جمع_بندی_ایمان۱ 
 🔵عالم اسلام رهبانیت ندارد گوشه گیری ندارد،فرار ندارد .

 🔴عالم اسلام همانی است که سعی میکند بگیرد غریق را .

🔵مسلمان بودن و مسئول بودن لازم وملزوم یکدیگرند .

🔴هرانسان مسلمانی باید سعی کند جامعه را ومردم را نجات دهد. 

🔵تقوا یعنی مجهز شدن به سلاح خویشتن داری برای نجات گناهکاران یعنی مجهز کردن خود، و وارد منطقه گناه می شود تا مردم را نجات دهد.

🔴انسانیت یعنی مسئولیت ؛مسلمان مسئولیتش بیشتر است 

مجهز کردن خود ——>>>به خاطر اینکه مسلمانیم 

دستگیری افراد —–>>>چون مسئولیت داریم 
🔵نکته :اگر میخواهیم بفهمیم چه کسی مسلمان تر است باید ببینیم چقدر مسئولیت پذیر تر است 

🔴در صورتی که تقوا مقدمه و وسیله پیروزی است که افراد مسئولیت خود را هم در قبال خودشان (مسلمان بودن) و هم در قبال دیگران (مسئول بودن )انجام می دهند آنگاه به پیروزی خواهیم رسید لعلکم تفلحون.

🔵فردی که مسئولیت خویش در قبال رابطه خودش با خدا ،امامان ،مردم وخود اصلاح کند ومسئولیت پذیرتر باشد مسلمان تر است 

🔴فردی که تقوا پیشه کند ولی از ترس آلوده شدن به گناه کاری به جامعه نداشته باشد این فرد چطور می تواند گناهکاران را نجات دهد باید مجهز کند خودش را و وارد منطقه گناه شود تا انها را نجات دهد واین است مقدمه پیروزی ورستگاری .

🔵اطاعت خدا یعنی چه؟

اینکه تمام تکالیف وحجت های الهی را بر دوشمان حمل کنیم آنچه را که بر عهده ما نهاده شده است انجام دهیم 
🔴نکته :در قران آمده 

واطیعوا الله واطیعوا الرسول لعلکم ترحمون 

اگر از رسول خدا فرمان برید از من فرمان بردید اطاعت او اطاعت من است
🔵پس اطاعت این دو⤵️

                     

{{اطاعت خدا واطاعت رسول خدا }}

در یک امتداد هستند –>>(امتداد طولی )
🔴پس کسانی که خود را بنده خدا میدانند اما قوانین الهی را عمل نمی کنند نمی توانند ادعای اطاعت الهی را داشته باشند 
🔺اینجا میتوانیم دشمنان رسول خدا تشخیص بدهیم 🔺
📌دقت کنید👆 قوانین الهی را به صورت جز هم در نظر بگیریم در زندگی هامون که گاهی متاسفانه دیگه عادی سازی شده بعضی زیر پا گذاشتن های قوانین الهی .یکوقت ماهم در عمل دشمن رسول خدا نباشیم 👆
🔵رحمت خداوند آن وقتی شامل حال یک حکومت می شود که آنها مسئولیتشان را عمل کنند ابر رحمت خدا پس ازعمل به وظایف باریدن میگیرد.
📌 این نکته مهمیه 👆بار مسئولیت مارو داره اشاره میکنه واثر گذاریش بر حکومت اسلامی.

 وقتی مسئولیت خودمان رو نمیدانیم واگه بدانیم ازش شانه خالی میکنیم پس جای ناله وشکایت هم نیست ومنتظر رحمت الهی نباشیم👆

🔵خداوند به چه مناسبتی می فرماید:
واطیعوا الله والرسول لعلکم ترحمون ؟
اگر فقط اطیعوالله بود پس کسانیکه که در نقطه مقابل پیامبر بودند نیز ادعا داشتند ❗️دامنه ادعا وسیع است همه کس می توانند داعیه دین وایمان وتقوا را علنی کند و ادعا کند ما داریم اطاعت از خدا میکنیم ❗️

🔴نکته :آن کسانی که خود را بنده خدا می دانند اما بنده فرمان قانون خدا نیستند عمل به قانون نمی کنند ،ملتزم به لوازم این بندگی نیستند چطور میگویند بنده خداییم ⁉️
💯اطاعت کنید خدا و رسول خدا را شاید مورد رحم قرار بگیرید ✔️

🔵رحم خدا یعنی چه؟؟؟
پندار عامیانه 👈اگر نافرمانی خدا کردیم اگر به تعهدات عمل نکردیم اگر به واجبات عمل نکردیم اگر وارد منطقه ممنوعه خدا شدیم ↪️
↩️فقط یک امیدواری داریم آن چیست 🤔آن رحم خداست 😌خدا با رحمتش عمل میکند خدا به ما رحم میکند 🤗
🔺رحم خدا کجاست ❓❓❓❓
🚫برای آنجا که عمل نکردیم ؟؟؟:oops:
🔺در صورتیکه نافرمانی کردیم 

🔺در صورتیکه #مسئولیت وتعهد الهی را ملاحظه نداشتیم 
🔸رحم خدا ⬅️را رقیب عمل کردن وجایگزین عمل کردن می دانیم 🤔
📖آیه قران بعکس میگوید ⬇️
🔺عمل کنید! اطاعت کنید! شاید مورد رحم خدا قرار بگیرید !
✔️مومنین چه کسانی هستن ؟؟؟

✔️یک جامعه چطور باشد که مورد رحمت الهی قرار گیرد؟؟؟
مومنین آن کسانی هستند که وقتی مشاجره ای بینشان هست به پیامبر رجوع میکنند وپیامبر حکمی صادر میکند (آیه ۵۶ سوره نساء) حکم ودستوری که تو می دهی کمترین غبار بر روح ودل آنها نمی آید وتسلیم فرمان پیامبرند ⬅️مومن واقعی .
❌اگر یک ملت اینجور 👆تحت فرمان خدا قرار گرفتند مورد #رحمت_الهی قرار میگیرند ❌
نکته :

💯در نبود پیامبر جانشینان پیامبر امامان ،ودر صورت نبودن امامان نائب و ولی ویا رهبر حکومت اسلامی حکم صادر میکنند 💯
نکته :

پس برای اینکه جامعه ای مشمول رحمت الهی بشود چه کاری باید بکنند ؟؟؟
۱_در برابر حکم ولی امرش تسلیم باشد 
۲_از اختلافات ودعواها بکاهند برای اتحاد بیشتر به خاطر خدا و ولی وجانشین خدا و…

🔴وسارعوا الی مغفره من ربکم 👇
✔️دین نمیگوید نیروهایت را متوقف بگذار 

✔️نمی گوید در خانه بخواب وسرعت میگیر

 

✅دین میگوید سرعت بگیر هر چه بیشتر

 

✅میدان مسابقه است اینجا میدان پیشی گرفتن وسرعت گرفتن به سوی مغفرتی از سوی پروردگار ⬅️وبهشتی که به پهنای آسمانها و زمین است آماده شده برای با تقوایان👌
✔️دین میگوید سرعت بگیر هرچه بیشتر
 اما به سوی چه ❓❓❓

به سوی چیزی که با عظمت ومقام تو سازگاری دارد 👈به سوی مغفرت پروردگار👈بهشت برین در انتظارشان

🔵 مغفرت یعنی چه ؟؟؟

      غفران یعنی چه ؟؟؟؟
↩️غفران یعنی التیام دادن وپر کردن یک خلاء 

مثل زمانی که جراحتی بر بدن ایجاد میشود با مرهمی ودارویی در صددیم از جراحتش میکاهیم وبهبودی حاصل میشه .
🔺غفران یعنی #جبران_کردن 
✔️با گناه کردن ⬅️ضربتی بر روح وارد میشود ⬅️روح باید تعالی پیدا کند ⬅️گناه مانع این تعالی است ⬅️روح دور شده از کمال الآمال ⬅️باید مغفرت پیدا کند 

🔺غفران یعنی #

این خلاء وکمبود روح این باید برطرف شود 

چطوری ❓❓❓با جبران کردن 👌
✅مثال :سوار ماشین شدید در مسیری اگر این ماشین در بین راه متوقف شد شما چه شدید ؟

عقب افتادید!

جبران این عقب ماندگی چیست ؟

به اینکه یک خُرده تندتر بروید !

از استراحت بیشتر صرف نظر کنید !
والا بانشستن آنجا وگفتن که خدایا من غلط کردم کاری پیش نمی برد !
💯خدا نمیگوید حالا گناه کردی هرچه کار نیک هرچه انجام بدهی ما آن گناه را ازبین نمی بریم خدا لج نمیکند (و انی لغفار)
حالا گناه📛

 صورت گرفته زخم بر روح انجام شده در صورتی میگذریم که جبران شود زماتی التیام پیدا میکنند این زخم ها که اون شخص #توبه کند✔️ 
#توبه یعنی چه ؟
✔️یعنی برگشتن یعنی برگردد به تکامل به راه درست ایمان خود را قوی کند عمل صالح کند 

باید عمل کند

 غافل از عمل نباشد 

و به خوش سخن گفتن ودل خوش داشتن خود بسنده کند✔️

🔴مغفرت این نیست که خدا بی حساب از روی دلبخواه به کسی لطف بی جا کند اونم بدون کوشش✔️

🔵باتقوایان کیستند ؟؟؟
1⃣آن کسانیکه انفاق می کنند در خوشی وناخوشی 
✔️انفاق کردن با خرج کردن فرق دارد .

✔️انفاق خرج کردن است نه هر خرج کردنی اما خرج کردن یعنی فقط پولی را خرج کنید .

✔️انفاق آن خرج کردنی است که با آن خلاءای پر میشود 

✔️یک نیازی بر طرف میشود یعنی مثلا یک ملتی که امروز به یک چیزی احتیاج دارد اگر به غیر از آن چیز به آنها کمک کردید آن انفاق نیست 🔺
انفاق کار چه کسانی است ؟
افراد# باهوش 

آنهایی که خلاء ها ونیاز ها را می فهمند وحاضر میشوند جای آن خلاء ها ونیاز ها رو پر کنند 🔺

2⃣فرو برندگان خشم 
فروبرندگان خشم یعنی چه ؟؟؟
یعنی بر اساس احساس کار نکند وهمه جا عقل حاکم است واز روی خشم نیست

البته گاهی با خشم درست همراه است
📖قرآن می فرماید :

اشداء علی الکفار رحماء بینهم 

منظور از همراه بودن عقل با خشم درست است

🌀منظور از <<الکاظمین الغیظ>>چیست ؟
معنایش این نیست بگوییم خشم یک ملت خشم یک انسان خشم یک جامعه بر علیه آنهایی که باید بر آنها خشم بگیریم نیست ونابود بشه ❗️
📖قرآن می گوید :
📌براساس خشم کاری انجام ندهید نه اینکه خشم خود رو فرو ببرید ❗️
فرو برندگان نه فراموش کنندگان خشم 

وقتی خشم فرو برند با عقل و درک آنچه که شایسته است انجام میدهند ❗️

3⃣گذرندگان از مردم ،عفو کنندگان از خطاهای مردم از آن خلافی باید صرف نظر کرد که از روی عناد وعمد نبوده ❗️

4⃣آن کسانیکه چون گناه بزرگی انجام دهند #فورا به #یاد_خدا بیافتند .
✔️یاد خدا حربه ای است در دست ما در برابر شیطان ها 👹

🌀تا کار خلافی انجام دهند وگناه کنند فورا یاد خدا کنند و طلب مغفرت کنند تا این خلاء التیام پیدا کند البته بدون کمک خدا نمیشه ❗️
🌀تلاش از تو 👇🌀حرکت از تو 👇🌀وبرکت از خدا 👆
❌تلاش رو نباید حذف کرد ❌
✔️کسانیکه تلاش وکوشش میکنند

✔️استغفار میکنندبرای گناهان

✔️اصرار نمی ورزند در راه خطا وخلاف
 👆اینها پاداششان مغفرت از سمت خداست .
✅این ها عمل کنندگان ،پاداش آنها بهشت هایی است که زیر آنها نهرها جاری است
🔴فلسفه بودن آدمی —–>>>تلاش وحرکت آدمی ✔️
🔵نقطه وسکوی پرتاپ آن ایمان است ✔️
🔻ایمان یعنی:
 #باور #پذیرش و #پایبندی 

به آنچه که برای آن تلاش و کوشش می کند وبه #راهی که او را به آن سر منزل می رساند و همچنین به خود #تلاش و #حرکت نیز ایمان دارد❗️

✅یکی از شرطهای دیگر رحمت الهی اطاعت بی چون وچرا از رهبر ،ولی ،امام ،پیامبر هست 

✔️مومن واقعی —->>مسلمان +مسئولیت 
✅مغفرت با تلاش کردن وعمل صالح وجبران کردن وبرگشتن که همان توبه هست صورت میگیرد 
✔️ایمان یعنی —>>باور قلبی  
💢ثمره این باور قلبی چی خواهد بود؟
 عمل به آن 
💢عملی اگر نباشد چی میشود ؟
✅اگر پشت هر ایمانی عملی نبود نمی گفت 

الذین آمنوا وعملو الصالحات … 
✅گرایشی که عمل ندارد ایمان قلبی نیست باور قلبی نیست ان باور باور نیست آن ایمان ایمان نیست 
✅باور قلبی داریم اما ایمان نداریم 
ایمان یعنی ⬅️⬅️عمل به باور قلبی خودمان ایمان #عمل_زا است 

💢ایمان عمل زا چیست؟؟؟

 

✅ایمانی که اراده وعمل می اورد وتعهد می اورد این ایمان عمل زاست
✔️بدون ایمان هر حرکت وپویشی ناپایدار و بیفرجام است

 نظر دهید »

داستان

14 مهر 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

زن جوانی در جاده رانندگی می کرد برف کنار جاده نشسته بود و هوا سرد بود. ناگهان لاستیک ماشین پنچر شد و زن ناچار شد از ماشین پیاده شود تا از رانندگان دیگر کمک بگیرد.

حدود ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﻱ ﻣﻲ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻮﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ .

ﺯﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐﻤﮏ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ .

ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﻳﮑﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ .

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻣﻲ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﻱ ﺑﺮﻑﻫﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ .

ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺑﺮﻑﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ .

ﺷﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺩﻭﺭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﻭ ﮐﻼﻩ ﭘﺸﻤﻲﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﻱ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﺶ ﮐﺸﻴﺪ .

بالاخره ﻳﮏ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ .

ﺯﻥ ، ﮐﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪ .

ﺯﻥ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ، ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺍﻭ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ .

ﺍﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی کمکش ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺑﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﺯﺩ و اشاره کرد که لاستیک درست شد.

ﺯﻥ ﭘﻮﻟﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﻮﻝ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺭﺍ ، ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻭﻱ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﮔﺮﻓﺖ.

ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ، ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ :

” ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺳﻌﻲ ﮐﻨﻴﺪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮐﺴﻲ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . “

ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﻑﺍﻭﻟﻴﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ .

ﺍﺯ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻏﺬﺍﻱ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻳﮑﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ گارسونی ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﻪ ﻣﻴﻞ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺯﻥ ، ﻏﺬﺍﻳﻲ 80 ﺩﻻﺭﻱ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ، ﻳﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺻﺪ ﺩﻻﺭﻱ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺍﺩ .

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ باقی مانده ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ .

ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﺒﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺭﻭﻱ ﻳﮏ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﺪ .

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ .

ﺩﺭ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﻱ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﻻﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺸﻮﺩ .

ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : ” ﺳﻌﻲ ﮐﻦﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺮﻱ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . “

ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭘﻮﻝ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺁﻫﻲ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ : ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺯﻧﻲ ﺑﺎ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﮐﺎﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ .

ﻗﻄﺮﻩ ﻱ ﺍﺷﮑﻲ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ …

گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم مهربان باشیم و نیستیم !

چقدر می‌توانیم باگذشت باشیم و نیستیم !

گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم کنار هم باشیم و از هم فاصله می‌گیریم !

چقدر می‌توانیم دل به‌دست آوریم اما دل می‌سوزانیم !

 نظر دهید »

فضائل مولا علی علیه السلام

14 مهر 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

فضائل مولا علی علیه السلام
صفار در کتاب «بصائر الدرجات » از امام صادق علیه السلام نقل کرده است ؛ 
که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: 
هنگامی که خداوند مرا به آسمانها بالا برد و با من گفتگو کرد

 قسمتی از گفتگوها این بود که فرمود:

 ای محمد علی اول است علی آخر و ظاهر و باطن است او هر چیزی را می داند

 عرض کردم :

خداوندا آیا این اوصاف تو نیست ؟

آنگاه بعد از توصیف خودش آن جملات را برایم تفسیر کرد و _ فرمود : 

علی اول است یعنی اول کسی از امامان است که از او میثاق گرفتم

 علی آخر است یعنی آخر کسی است که او را قبض روح می کنم

 و او جنبنده ای است که با مردم تکلم خواهد کرد . 

ای محمد علی ظاهر است یعنی همه آنچه را که به تو از طریق وحی گفتم برای او ظاهر کردم . 

ای محمد علی باطن است یعنی آن سری که تو را از آن با خبر کردم و تو پنهان کردی در باطن علی هم قرار دادم

 و او در نهان دارد ،

 پس سری بین من و تو نیست که او نداند

 ای محمد علی به آنچه از حلال یا حرام آفریده ام عالم است و آن را می داند .

📚 بصائر الدرجات

بحارالانوار  

القطره : ج1

 نظر دهید »

#شبهات_ماه_محرم

10 مهر 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

چرا هرکس بر امام حسین (ع) بگرید بهشت بر او واجب می‌شود؟ این عدالت است؟

#پاسخ 👇
با در نظر گرفتن مجموعه روایات در این موضوع به این نتیجه می‌رسیم، گریه‌ای برای ورود به بهشت مؤثر است که از روی معرفت و محبت باشد، نه از روی احساسات صرف.

✅نکته مهم

یک آیه و یا یک روایت را به تنهایی نمی‌شود انتخاب و آن را معیار عمل قرار داد.

بلکه باید این حدیث را در کنار سایر احادیث بگذارد تا به یک جمع بندی درستی برسد، براین اساس به برخی از احادیثی که ما را برای رسیدن به یک دیدگاه صحیح کمک می‌کنند اشاره می‌کنیم.

1. امام صادق (ع) فرمود: از شیعیان ما نیست آن که با زبانش بگوید ما را دوست مى‏دارد و از ما پیروى مى‏کند، ولى در رفتارها و نشانه‏ ها با ما مخالفت می‌کند، شیعیان ما کسانى هستند که با زبان و دل با ما موافق باشند و از آثار ما پیروى کنند، و مانند ما رفتار کنند.

2. پیامبر (ص) فرمود: شفاعت من به کسى که نماز خود را سبک بشمارد نمى‏رسد، به خدا سوگند، چنین شخصی کنار حوض کوثر بر من وارد نمى‏شود. 

3. برای تأثیر گذاری گریه دست کم دو شرط اساسی وجود دارد.

گریه باید از روی معرفت و محبت باشد، لذا می‌بینیم مردم کوفه و شام - همان کسانی که به نحوی در شهادت امام حسین (ع) دست داشتند- نیز زمانی از روی احساسات، گریه می‌کنند.  

الف. از حذیم بن شریک اسدىّ روایت شده است؛ زمانی که امام سجاد (ع) را همراه با زنان از کربلا وارد کوفه کردند، زنان کوفه زارى کنان، گریبان چاک زده و مردان هم با آنان مى‏گریستند، زین العابدین (ع) بیمار بود، پس به آوازى ضعیف و آهسته گفت: اینان بر ما گریه مى‏کنند پس ما را که کشت؟

✅شرط مهم

گریه باید مخلصانه و همراه با پیروی در گفتار و رفتار از اهل بیت (ع) باشد

امام صادق (ع) فرمود: خدا را معصیت کنى و اظهار محبّت او نمائى؟! بجانت قسم که این در میان کارها بسى عجیب است! اگر دوستیت صادقانه مى‏بود اطاعتش می کردى! که بی شکّ فرد محبّ مطیع و فرمانبردار محبوب است.

📚روضة الواعظین ج ‏2، ص 319

📚الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏2،

 1 نظر

عاقبت یزید

10 مهر 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️

📢درد بی درمان یزید لعنت الله بعد از شهادت امام حسین علیه السلام❗️

🔸یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد.

▪️یکى از اطباى یهودى را براى معالجه طلب کرد، طبیب نگاهى به یزید کرد و از روى تعجب انگشت حیرت به دندان گزید.

▪️سپس با تدبیر ویژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بیرون کشیده و گفت:
ما در کتب آسمانى دیده ایم و از علما شنیده ایم که هیچ کس ‍ به این بیمارى مبتلا نمى شود، مگر آن که قاتل پسر پیغمبر باشد، بگو گناهى کرده اى که به این مرض گرفتار شده اى ؟!

👈یزید که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسین بن على را کشته ام.

▪️یهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند کرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله…

📓«مروج الذهب ج2ص2

 1 نظر

دهم محرم(عاشورا)

10 مهر 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

​
🏴روز دهم(روزعاشورا)
👇…
و اینک میدانی دوباره، اینک 72 یار و هزاران دشمن کینه‏توزی که رحم و مروّت را از ازل نیاموخته‏اند. اینک عاشورا که هر چه از آن بگوییم کم گفته‏ایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیه‏السلام .

سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری می‏کردند و امام معصومی لشکر کم تعداد خود را به بهشت بشارت می‏داد… و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و…

چهار حادثه مهم شب عاشورا

1. در شب عاشورا به “محمد بن بشیر حضرمی” یکی از یاران امام حسین علیه‏السلام خبر دادند که فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می‏کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه‏السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش.

محمد بن بشیر گفت: در
حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم.

امام علیه‏السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.9

2. امام حسین علیه‏السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس “قاسم بن الحسن” به امام علیه‏السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین‏تر است. امام علیه‏السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه‏ (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید.

قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه‏ها هم حمله می‏کنند؟ امام علیه‏السلام به ماجرای شهادت عبداللّه‏ اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.10

3. امام علیه‏السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‏ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن
چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه‏السلام بسیار سودمند بود.11

4. مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند “امالی” نوشته است: شب عاشورا حضرت علی‏اکبر علیه‏السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام علیه‏السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه‏السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست

منبع
الملهوف، ص39.

10. نفس المهموم، ص230.

11. الامام الحسین و اصحابه، ص257.

12. امالی شیخ صدوق، مجلس30.
🏴متن روضه وداع امام حسین🏴
……
وقتی که حضرت سید الشهداء از بالای اسب روی زمین قرار گرفت ذوالجناح (اسب حضرت) چند لحظه ای اطراف حضرت می گردید و دشمنان را از حضرت دور می کرد
ثُمَّ تَمَرَّغَ فی دَمِ الحُسَینِ علیه السلام وَ قَصَدَ نَحوَ الخَیمَهِ وَ لَهُ صُهَیلٌ عالٍ وَ یَضرِبُ بِیَدِهِ الاَرضَ
یعنی سپس خود را به خون امام حسین علیه السلام آغشته نمود و به سمت خیمه ها حرکت نمود و با صدای بلند صیحه می زد و دستش را به زمین می کوبید، و با زبان خود می گفت:
اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه مِن اُمَّهٍ قَتَلَت اِبنِ بِنتِ نَبیِّها
یعنی فریاد از ظلم فریاد از ظلم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند
وقتی به نزدیک خیمه ها رسید صدای او را اهل حرم شنیدنداز روزنه خیام نگاه نمودند، ذو الجناح را بی صاحب، با لجام رها شده و زین وازگون و یال غرق به خون دیدند که گاهی صیحه می زند گاهی شیون می کندو گاهی سر بر زمین می کوبد و گاهی سم بر زمین می ساید در حالیکه در حالیکه بدنش پر از خون و تیر است. ناگاه اهل حرم از خیمه بیرون دویدند و در میانشان ولوله افتاد لطمه به صورت می زدند، گریبان می دریدند گریان و اشک ریزان وا اماما، وا سیدا، وا ابتا، وا رسول الله ، وا علیا و وازهرا گویان گرد ذو الجناح حلقه زدند و از احوال ابا عبد الله می پرسیدند. بعضی رکابش را می بوسیدند و بعضی تیر از بدنش در می آوردند و بعضی دست به یال خونی ذو الجناح می کشیدند (که به خون ابا عبد الله آغشته شده بود) و به سر و صورت خود می مالیدند.
ام کلثوم دستها را بر سر نهاده بود و از سوز دل فریاد می زد:
وا محمداه، وا جَدَّاه، وا نَبیّاه، وا اَبا القاسِماه، وا عَلیاه، وا جَعفَراه، وا حَمزَتاه، وا حَسَناه، هذا حُسینٌ بِالعَراء، صَریعٌ بِکَربَلا
یا محمد، یا جدا، ای پیامبر، ای اباالقاسم، یا علی ،یا جعفر، یا حمزه، ای امام حسن این حسین توست که در معرکه افتاده و در کربلا کشته شده
ام کلثوم بعد از این جملات غش کرد
حضرت سکینه سلام الله علیها فریاد می زد: ای وای که فخر اولاد آدم کشته شد، ای مرگ چرا مرا نمی بری؟ من زندگی بی پدر را نمی خواهم.
و نیز دختر کوچک حضرت (رقیه) خود را بر روی دستهای ذو الجناح انداخت و پرسید:
یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً
ای اسب پدرم آیا به پدرم آب دادند یا او را لب تشنه شهید کردند؟ ای اسب باوفای پدرم چرا پدرم را نیاوردی؟ ذو الجناح آنقدر صیحه زد و سر به زمین کوبید تا جان داد
منابع:
ریاض القدس ص173و177و178.
مناقب آل ابی طالب ( ابن شهر آشوب) ج3 ص215.
مدینه المعاجز ( سید هاشم بحرانی) ج3 ص506.
بحار الانوار( علامه مجلسی) ج45 ص56و60.
العوالم الامام حسین (علیه السلام) (شیخ عبد الله بحرانی) ص300
کتاب الفتوح ( احمد بن اعثم کوفی) ج5 ص119.
موسوعه شهادت معصومین (لجنه الحدیث فی معهد باقر العلوم (علیه السلام)) ج2 ص293.
روضه الواعظین ص189.
معالی السبطین (الحائری) ج2 ص50.
اشکی بر سه ساله.
زیارت ناحیه

 نظر دهید »

حکایت دنیا

28 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

حکایت دنیا

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید
🐜باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ..مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد …

اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت … 🐜در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد …

دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود
این است حکایت دنیا ..👌

 نظر دهید »

💎ثواب مطالعه وانتشار فضائل امیرالمومنین💎

28 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

💎ثواب مطالعه وانتشار فضائل امیرالمومنین💎
حضرت محمد صلی الله علیه وآله:
«خداوند برای برادرم علی (علیه السلام) فضائل بی شماری قرار داده است؛ 
کسی که فضیلتی از فضائل علی را ذکر کند و اعتقاد به او داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‌آمرزد
و کسی که فضیلتی از فضائل او را بنویسد، تا زمانی که آن نوشته موجود باشد، ملائکه برای او استغفار می‌کنند، 

و کسی که به فضیلتی از فضائل او گوش فرا دهد، خداوند گناهانی که او با شنیدن انجام داده است را می‌آمرزد، 

و کسی که فضیلتی از فضائل او را مطالعه کند، خداوند گناهانی که او به وسیله دیدن انجام داده است را می‌آمرزد.

نگاه کردن به علی (علیه السلام) عبادت است، و یاد او نیز عبادت است و خداوند، ایمان هیچ بنده ای را بدون ولایت علی و بیزاری از دشمنان او نمی پذیرد.»
📚مستدرک(نیشابوری)جلد ۳، صفحه۱۴۱ 

📚بحارالأنوار ، جلد ۲۶ ، صفحه ۲۲۹

📚لسان المیزان (ابن حجر) ، صفحه ۲۴۳

📚مناقب خوارزمی ، صفحه ۳۶۲ 

📚ینابیع المودّة ، جلد ۱ ، صفحه ۲۶۷

📚حقّ الیقین ، صفحه ۱۶۶

 نظر دهید »

قطع و صله رحم★

22 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

★ قطع و صله رحم★
علی بن ابوحمزه (رحمت الله علیه) از شاگردان امام کاظم (علیه السلام) بود، روزی امام کاظم (علیه السلام) به او فرمود: بزودی شخصی از مردم مغرب ، با تو ملاقات می کند، و از تو درباره من سوالی می کند در پاسخ بگو؛او امام ما است که امام صادق (علیه السلام) او را به امامت بعد از خود تعیین نموده است ، و مسائلی از حلال و حرام می پرسد، جواب مسائل او را بده . علی بن ابوحمزه گفت : نشانه آن مرد مغربی چیست ؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: او بلند قامت و تنومند است و نامش یعقوب بن یزید می باشد که رئیس قوم خود است ، اگر خواست ، نزد من بیاید، او را نزد من بیاور. علی بن ابوحمزه (ره) می گوید: کنار کعبه رفتم و مشغول طواف بودم ، ناگاه مرد بلند قامت و تنومندی نزد من آمد و گفت : می خواهم درباره صاحب تو، سؤال کنم . گفتم : درباره کدامیک از اصحاب ؟
گفت : درباره موسی بن جعفر (علیه السلام) گفتم : نامت چیست ؟ گفت : یعقوب بن یزید گفتم : اهل کجا هستی ؟ گفت : اهل مغرب گفتم : چگونه مرا شناختی ؟ گفت : در عالم خواب دیدم ، شخصی به من گفت : با علی بن ابوحمزه ملاقات کن ، آنچه سؤال کردی ، از او بپرس ، جویای حال تو شدم سرانجام در اینجا تو را پیدا کردم . گفتم : همین جا اندکی بنشین تا من طواف خود را تمام کنم و سپس نزد تو می آیم ، طواف را به پایان رسانیدم و نزد یعقوب آمدم و با او مقداری گفتگو نمودم ، فهمیدم که مردی خردمند و هشیار است ، از من خواست او را به حضور امام کاظم (علیه السلام) ببرم ، او را به محضر امام ع آوردم . وقتی که امام کاظم (علیه السلام) او را دید، فرمود: ای یعقوب بن یزید، دیروز آمدی ، و در فلان محل بین تو و برادرت ، درگیری شد و به همدیگر ناسزا گفتید، چنین برخورد و روش از دین من و دین پیروانم نیست ، و ما به هیچیک از شیعیان خود نگفته ایم که رفتارشان چنین باشد، از خدا بترس ، بین شما بزودی (به خاطر قطع رحم) بر اثر مرگ جدایی می افتد، برادرت در همین سفر، قبل از آنکه به وطن برسد می میرد، و تو از کرده خود پشیمان می شوی ، شما قطع رحم نموده اید و نسبت به همدیگر قهر هستید، خداوند عمر شما را کوتاه نمود. یعقوب گفت : ای پسر رسول خدا! تکلیف من چه می شود، و مرگ من کی فرا می رسد؟ اما کاظم (علیه السلام) فرمود: مرگ تو نیز (به خاطر قطع رحم) فرا رسیده بود، ولی تو در فلان منزل ، نسبت به عمه ات صله رحم کردی ، خداوند بیست حج (سال) عمر تو را تاءخیر انداخت . علی بن حمزه می گوید: سال بعد، یعقوب را در مکه دیدم و به من خبر داد که برادرم قبل از رسیدن به وطن از دنیا رفت و در همان راه ، او را دفن کردم.

 نظر دهید »

🌺یه وصیت نامه از یه شهید که زیباترین وصیت دنیا می تونه باشه! 🌹🌹🌹

22 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

🌺یه وصیت نامه از یه شهید که زیباترین وصیت دنیا می تونه باشه!

یادداشتی از شهید احمد رضا احدی
رتبه اول کنکور پزشکی سال 64
ساعتی قبل از شهادت

🌸چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند .
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟
چه کسی در هویزه جنگیده؟کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟!
اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟
آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟
یه وصیت نامه از یه شهید که زیباترین وصیت دنیا می تونه باشه!
کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام ….
توانستید ؟؟؟
اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید؛
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری
سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید ، مورد اصابت موشک قرار می دهد اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود معلوم کنید کدام تن می سوزد؟
کدام سر می پرد؟
چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
چگونه باید آنها را غسل داد؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟
به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟
از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟
دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین؟
به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟
هیچ می دانستی؟ حتما نه…!!!
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟ و آنگاه که قطره ای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی
اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد……

اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی،
لااقل حرمله مباش
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد….
پس بیاید حرمله مباشیم…🌹🌹🌹

 نظر دهید »

#تهذیب_خودسازی

22 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

#تهذیب_خودسازی

وَ قَالَ ( علیه السلام ) مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ
حکمت73

“العلماء ورثة الانبیاء"روحانیت وارث انبیاء الهی از حیث رسالت و مسولیت اند و نقش راهبری جامعه و جهان را برعهده دارند ، پس باید در مقام #علم و #عمل پیشگام باشند. و پیش از آنکه آنچه میدانند را به زبان آورند و ندای دعوت به صراط مستقیم را سردهند خود پا در این راه گذاشته باشند تا موجب #اعتقاد ، #اعتماد و #آرامش تابعین شوند .
همان که حضرت مولی الموحدین در جای جای نهج البلاغه بر آن تاکید فرموده اند .
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه به عنوان #روحانی_طراز که باید معیار و الگوی جامعه روحانیت قرارگیرند در تبیین این مقام میفرمایند:

“شما آقایانی که می‏خواهید مردم را دعوت کنید به آخرت، دعوت کنید به صفات کذا، #باید_قدم_اول_را_خودتان_بردارید، تا دعوت‏تان_دعوت_حق_باشد، والا دعوت غیر حق است، دعوت کن شیطان است، از زبان شیطان دعوت می‏کند انسان. آن هم‏که درس توحید می‏گوید، آن هم همین‏طور است که اگر چنانچه در او آن منیت باشد، زبان، زبان شیطان است و درس توحید را به زبان شیطان می‏گوید. شما آقایانی که می‏خواهید بروید در جاهای دیگر و تربیت کنید مردم را، ملتفت باشید که یک وقت خدای نخواسته، خودتان آلوده نباشید و آنها را دعوت کنید.1
طلبه باید زندگی خود را یک زندگی محض دینی بکند . طلبه باید دل خود را پاک و صاف کند ، تا وقتی در مقابل انوار معرفت الهی و توفیقات الهی قرار گرفت ، تلالو پیدا کند ، …ما کسانی را داشتیم که از لحاظ علمی ، مراتب بالایی هم داشتند . اما دل و روحشان ضعیف و آسیب پذیر بود ، وقتی این جا آن بنیه معنوی و دینی ساخته نشود ، آنجا که پای مقام و امکانات مادی ، پای فداکاری به نیان می آید ، انسان می لرزد و نمی تواند جلو برود .
✅آنوقت چطور میشود یک ملت و یک مجموعه را هدایت کرد ؟
#باید_عمل_کنیم_تا_بتوانیم_اثر_بگذاریم.2

1صحیفه امام ، ج13ص420
2بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله در دیدار مجمع طلاب حوزه علمیه قم70/12/1

 نظر دهید »

سردار شهید حاج حسین خرازی

22 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

​

 نظر دهید »

دعای چوپان ساده دل .

22 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

دعای چوپان ساده دل …
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:

«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»

چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم».

مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»

چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!»

مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟

چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم

مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.

شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.

از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»

پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»

مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست

تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟

چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،

با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش

زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »
گاهی دعای یک دل صاف، ازصدنماز یک دل پرآشوب بهتراست.

 نظر دهید »

★حدود فدک★  

20 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

★حدود فدک★
مهدی عباسی (سومین خلیفه مقتدر عباسی برای سر پوش گذاشتن به جنایات خود و خاموش ساختن جنبشهای آزادیبخش) اعلام عمومی کرد که می خواهم مظالم عباد و حقوقی که مردم برگردن من دارند به صاحبانشان بدهم . امام کاظم (علیه السلام) این اعلام را شنید، نزد مهدی عباسی رفت و دید او در ظاهر مشغول ادای حقوق مردم است به او رو کرد و فرمود: ما بال مظلمتنا لا ترد: چرا حقوق از دست رفته ما به ما باز نمی گردد؟. مهدی گفت : حقوق شما چیست ؟ امام فرمود: فدک .
مهدی گفت : حدود فدک را مشخص کن تا به شما باز گردانم . امام فرمود: حد اول آن ، کوه احد است ، حد دوم آن ، عریش مصر است ، حد سوم آن سیف البحر(حدود دریای خزر) است . و حد چهارمش ‍ دومه الجندل(عراق) است . مهدی گفت : همه اینها از حدود فدک است ؟
امام فرمود: آری . مهدی آنچنان ناراحت شد که آثار خشم در چهره اش آشکار گردید، چرا که امام با این پاسخها، به او فهماند که زمام حکومت بر همه دنیای اسلام باید در دست ما باشد. مهدی برخاست و از آنجا رفت در حالی که می گفت : این حدود بسیار است باید پیرامون آن بیندیشم . به این ترتیب ، امام هفتم، نقشه مرموز مهدی عباسی را نقش بر آب ساخت . از گفتار امام کاظم (علیه السلام) است : الرفق نصف العیش.
رفاقت و صمیمیت بامردم ، نصف زندگی (سالم) است.

 نظر دهید »

★حرمت برادر مومن★

20 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

★حرمت برادر مومن★
عبدالمومن انصاری گوید: به محضر امام کاظم علیه السلام رسیدم و محمد بن عبداللّه جعفری هم نزد آن حضرت بود من با محمد تبسمی کردم امام که مشاهده می کرد فرمود: او را دوست داری ؟ عرض کردم : بله ، البته بخاطر شما او را دوست دارم . امام علیه السلام فرمود: او برادر توست و مومن برادر مادری و پدری مومن است اگر چه از یک پدر نباشند (همه فرزند آدم و حوا هستند). ملعون است کسی که به برادرش تهمت زند. ملعون است کسی که به برادرش خیانت کند. ملعون است کسی که برادرش را (از کجروی) پند و اندرز ندهد.
ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.

 نظر دهید »

★قطع و صله رحم★

20 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

★قطع و صله رحم★
علی بن ابوحمزه (رحمت الله علیه) از شاگردان امام کاظم (علیه السلام) بود، روزی امام کاظم (علیه السلام) به او فرمود: بزودی شخصی از مردم مغرب ، با تو ملاقات می کند، و از تو درباره من سوالی می کند در پاسخ بگو؛او امام ما است که امام صادق (علیه السلام) او را به امامت بعد از خود تعیین نموده است ، و مسائلی از حلال و حرام می پرسد، جواب مسائل او را بده . علی بن ابوحمزه گفت : نشانه آن مرد مغربی چیست ؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: او بلند قامت و تنومند است و نامش یعقوب بن یزید می باشد که رئیس قوم خود است ، اگر خواست ، نزد من بیاید، او را نزد من بیاور. علی بن ابوحمزه (ره) می گوید: کنار کعبه رفتم و مشغول طواف بودم ، ناگاه مرد بلند قامت و تنومندی نزد من آمد و گفت : می خواهم درباره صاحب تو، سؤال کنم . گفتم : درباره کدامیک از اصحاب ؟
گفت : درباره موسی بن جعفر (علیه السلام) گفتم : نامت چیست ؟ گفت : یعقوب بن یزید گفتم : اهل کجا هستی ؟ گفت : اهل مغرب گفتم : چگونه مرا شناختی ؟ گفت : در عالم خواب دیدم ، شخصی به من گفت : با علی بن ابوحمزه ملاقات کن ، آنچه سؤال کردی ، از او بپرس ، جویای حال تو شدم سرانجام در اینجا تو را پیدا کردم . گفتم : همین جا اندکی بنشین تا من طواف خود را تمام کنم و سپس نزد تو می آیم ، طواف را به پایان رسانیدم و نزد یعقوب آمدم و با او مقداری گفتگو نمودم ، فهمیدم که مردی خردمند و هشیار است ، از من خواست او را به حضور امام کاظم (علیه السلام) ببرم ، او را به محضر امام ع آوردم . وقتی که امام کاظم (علیه السلام) او را دید، فرمود: ای یعقوب بن یزید، دیروز آمدی ، و در فلان محل بین تو و برادرت ، درگیری شد و به همدیگر ناسزا گفتید، چنین برخورد و روش از دین من و دین پیروانم نیست ، و ما به هیچیک از شیعیان خود نگفته ایم که رفتارشان چنین باشد، از خدا بترس ، بین شما بزودی (به خاطر قطع رحم) بر اثر مرگ جدایی می افتد، برادرت در همین سفر، قبل از آنکه به وطن برسد می میرد، و تو از کرده خود پشیمان می شوی ، شما قطع رحم نموده اید و نسبت به همدیگر قهر هستید، خداوند عمر شما را کوتاه نمود. یعقوب گفت : ای پسر رسول خدا! تکلیف من چه می شود، و مرگ من کی فرا می رسد؟ اما کاظم (علیه السلام) فرمود: مرگ تو نیز (به خاطر قطع رحم) فرا رسیده بود، ولی تو در فلان منزل ، نسبت به عمه ات صله رحم کردی ، خداوند بیست حج (سال) عمر تو را تاءخیر انداخت . علی بن حمزه می گوید: سال بعد، یعقوب را در مکه دیدم و به من خبر داد که برادرم قبل از رسیدن به وطن از دنیا رفت و در همان راه ، او را دفن کردم.

 نظر دهید »
15 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

بارگذاری…​

 نظر دهید »

 توجه کنیم ...

15 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

مرد فقیری از خدا سوال کرد:
چرا من اینقدر فقیر هستم؟!

خدا پاسخ داد:
چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!

مرد گفت:
من چیزی ندارم که ببخشم؟
خدا پاسخ داد:
دارایی هایت کم نیست!

یک صورت، که میتوانی لبخند برآن داشته باشی!
یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی
و چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!

ما فقیر نیستیم! فقط باید به دارایی‌هایمان بیشتر توجه کنیم …

 نظر دهید »

گناهانی که دعاهایمان را زندانی می کنند‼️

07 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

گناهانی که دعاهایمان را زندانی می کنند‼️
 كينه
 كينه‌ى به مردم، دل را آلوده و روح را تاريك و انديشه را ظلمانى و آدمى را از رحمت خدا دور مى كند، و سبب استجابت نشدن دعاست.
💫 رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

[مَا كَادَ جَبرئيلُ يَأْتِينِى إِلاَّ قَالَ : يَا مُحَمَّدُ إِتَّقِ شَحْنَاءَ الرّجالِ وَعَداوَتَهُم]¹

«نشد كه جبرئيل نزد من آيد جز اين كه گفت: اى محمد از بغض و دشمنى كردن با مردم بپرهيز»
✨ اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

[رَأسُ الجَهلِ مُعَاداةُ النَّاسِ]²

«سر نادانى دشمنى با مردم است»
و نيز آن حضرت فرمود:

[مُعاداةُ الرِّجالِ مِنْ شِيَمِ الجُهّالِ]³

«دشمنى با مردم از اخلاق نادانان است» 
📚 كافى 

📚باب المراء و الخصومة 

📚غرر الحكم

 نظر دهید »

چند ویژگی "سخن خوب" از دیدگاه قرآن کریم

06 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

چند ویژگی “سخن خوب” از دیدگاه قرآن کریم
1. نرم باشد. “قَوْلاً لَّيِّناً” زبانمان تیغ نداشته باشد.
2.آگاهانه باشد. “لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" 
3. منصفانه باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا" 
4. حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِيدًا” منطقی حرف بزنیم.
5. ساده حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا” پیچیده حرف زدن هنر نیست. “روان حرف بزنیم”
6.کلام رسا باشد.” قَوْلاً بَلِیغًا”
 7.زیبا باشد."قولوللناس حسنا”
8.بهترین کلمات را انتخاب کنیم. “یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن" 
9.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد. “و قولوا لهم قولا معروفا”
 10. همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم. “قولاً كريماً”

 نظر دهید »

انفاق با دست خود‼️

05 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

انفاق با دست خود‼️
 یکی از سرمایه‌داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله به بینوایان انفاق کند.
 پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آنگاه یک عدد خرمای خشکیده و کم‌مغز برداشت و به مسلمانان فرمود:
 سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه‌ای می‌داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم 
 لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم (ص) می‌فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است.
📚 نمونه معارف اسلامی، ص ۴۱۹

جامع احادیث شیعه، ج ۸

 نظر دهید »

بدن سالم شیخ صدوق بعد از هشتصد سال‼️

04 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

بدن سالم شیخ صدوق بعد از هشتصد سال‼️
📚برگرفته از بیانات حضرت آیة الله جوادی آملی:
مرحوم آقا علی حكيم که از علماء بزرگ اصفهان و تهران بود، رساله‌ای دارد به نام سبيل‌الرشاد فی علم المعاد كه درباره معاد روحاني و جسماني نوشته است.
در اوايل آن رساله می‌گويد:

در ابن‌بابويه(شهر ری) در اثر باران فراوان، آب‌گرفتگی پديد آمد؛

مسئولان و متصديان آن منطقه ديدند در اثر آب‌ريختگی برخی از اين قبرها شكافت و فرو رفت؛
نزديك قبر مرحوم شیخ صدوق [ابن‌بابويه] رفتند و ديدند اين بدن سالم است در حاليكه تقريباً هشتصد سال از جريان رحلت شیخ صدوق قمي گذشته بود!
اين را يك حكيم نقل می‌كند آن هم آقا علی حكيم!
ديدند اين بدن سالم است.

مردم متدين تهران به زيارت اين بدن آمدند؛ يك نفر و دو نفر نبود، صد نفر و دويست نفر نبود، اينها همه آمدند از نزديك اين بدن سالم را زيارت كردند.
مرحوم آقا علی حكيم در همان رساله سبيل‌الرشاد می‌نويسد كه من منتظر بودم قدری اوضاع آرام بشود كه خودم بروم از نزديك زيارت كنم، بعد از اينكه قدری اوضاع آرام شد، خودم رفتم ديدم اين بدن طيب و طاهرْ سالمِ سالم است!
اگر كسی در خدمت قرآن باشد اگر كسی در خدمت عترت باشد اگر كسی خالص باشد اين بدن سالم مي‌ماند.

 نظر دهید »

🌻حکایتۍ آموزنده

03 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

🌻حکایتۍ آموزنده:

شراکت با امام_زمان روحی فداه.

مرحوم آیت الحق، حاج شیخ حسن مولوی_قندهاری که عالمی مهذّب و از اساتید بزرگ اخلاق و دائم در حال مراقبه و توجه بود، ضمن توصیه‌ های معنوی خود، سفارش می‌ کرد که یکی از چهارده_معصوم علیهم السلام، به‌ ویژه حضرت بقیة_‌الله عج الله تعالی فرجه را در اعمال_عبادی شریک کنید. 
برای فهم بهتر این مطلب، ذکر این داستان خالی از فایده نیست:

🔸سلطانی برای شکار به صحرا رفت و به دجله رسید. مرد فقیری را دید که خسته و نا امید، کنار تور_ماهیگیری خود نشسته است. از او تفقد کرد و پیرمرد در جواب گفت: «از صبح هر چه تور انداختم، حتی یک ماهی هم در تور من نیامد».

🔹سلطان به ذکاوت دریافت که روزنه رزق او تنگ است و بهره‌ ای ندارد. به او گفت: «ضرری ندارد. یک تور هم به شراکت بینداز؛ هر چه صید کردی، با هم نصف می‌کنیم».
پیرمرد برخاست توری به شراکت انداخت. تور، پر از ماهی شد و پیرمرد بسیار خوشحال گردید. پادشاه گفت: «اکنون نیمی از صید، از آن من است و نیمی از آن تو». پیرمرد پذیرفت؛ اما سلطان گفت: «من نیمه خود را به تو بخشیدم. همه ماهی از آن تو باشد».

🔸پیرمرد خوشحال شد و با دستی پر به منزل رفت. فردا دو مأمور آمدند و مرد را به حضور سلطان بردند. چشم پیرمرد که به سلطان افتاد، او را شناخت و گمان کرد برای نیمه صید، او را احضار کرده ‌اند. بلافاصله گفت: «قربان! ماهی‌ های شما حاضر است». سلطان گفت: «ای مرد! ما دیروز با هم شریک شدیم. با این که من نیمه صید خود را به تو بخشیدم، دیشب به خود می‌ گفتم که شریک سلطان باید وضع و روزی بهتر از این یابد. حال که ما را در کار شریک کردی و شریک سلطان شدی، باید زندگی بهتری داشته باشی».

🔹سلطان دستور داد وسائل آسایش زندگی به او بخشیدند و شاد و مسرور مرخص شد
با توجه به این داستان، کرم و عنایت حضرت بقیة الله عج الله تعالی فرجه کمتر از سلاطین ظاهری نیست؛ لذا اگر در عمل و عبادتی شریک باشند، جزای نیکو و بسیار خواهند داد.

 نظر دهید »

یه وصیت نامه از یک شهید

03 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

🌺یه وصیت نامه از یه شهید که زیباترین وصیت دنیا می تونه باشه!
ارسطو یا پرستو؟
یادداشتی از شهید احمد رضا احدی

رتبه اول کنکور پزشکی سال 64

ساعتی قبل از شهادت
🌸چه کسی می داند جنگ چیست؟ 

چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟

چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟

به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟

کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟

آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند .

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ 

چه کسی در هویزه جنگیده؟کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟

چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:

نبرد تن و تانک؟!

اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ 

چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟

آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ 

گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟ 

کدام گریبان پاره می شود؟

یه وصیت نامه از یه شهید که زیباترین وصیت دنیا می تونه باشه!

کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟

و کدام کدام ….

توانستید ؟؟؟

اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید؛

هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری 

سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید ، مورد اصابت موشک قرار می دهد اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود معلوم کنید کدام تن می سوزد؟

کدام سر می پرد؟ 

چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟

چگونه باید آنها را غسل داد؟

چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ 

چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟

چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟

کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ 

به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟

از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟

کدام اضطراب جانت را می خورد؟

دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟

دلت را به چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین؟

به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟؟

صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن

آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟

آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟

هیچ می دانستی؟ حتما نه…!!!

هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟ و آنگاه که قطره ای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی 

اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد……
اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی،

لااقل حرمله مباش

که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.

من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد….

پس بیاید حرمله مباشیم…🌹🌹🌹

 نظر دهید »

کرامات امام جواد علیه السلام

01 شهریور 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

طلا شدن خاك
اسماعيل بن عباس هاشمي مي گويد: در روز عيدي به خدمت حضرت جواد (علیه السلام) رفتم، از تنگدستي به آن حضرت شكايت كردم. حضرت سجاده خود را بلند كرد، از خاك قطعه اي از طلا گرفت. يعني خاك به بركت دست حضرت به پاره اي طلاي گداخته مبدل شد. آن را به من عطا كرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود.
نقره از برگ زيتون
ابو جعفر طبري از ابراهيم بن سعيد نقل مي كند كه: حضرت امام جواد (علیه السلام) را ديدم كه بر برگ درخت زيتون دست مي زد و آن برگها به برگ نقره تبديل مي شد. من آنها را از حضرت گرفتم، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغييري نكردند.
ميوه دادن درخت سدر
شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند: زماني كه حضرت جواد (علیه السلام) با همسرش ام الفضل از بغداد به مدينه مراجعت كرد، به كوفه كه رسيد مردم او را مشايعت كردند، هنگام غروب در خانه مسيب فرود آمد و به مسجد وارد شد.

در صحن مسجد درخت سدري قرار داشت كه هنوز ميوه آن به بار ننشسته بود، امام كوزه آبي خواست و در پاي آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه كرد. امام در ركعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در ركعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پيش از ركوع قنوت گرفت. پس ازخواندن ركعت سوم تشهد و سلام داد. پس از نماز مدتي در حال نشسته مشغول تعقيبات و ذكر شد، سپس بلند شد و چهار ركعت نماز نافله مغرب را به جاي آورد و تعقيب خواند و دو سجده شكر به جاي آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد(علیه السلام) هنگامي كه به كنار درخت سدر رسيد، مردم متوجه شدند كه آن درخت به بار نشسته و ميوه داده است. از اين جريان شگفت زده شدند و از ميوه آن خوردند در حالي كه ميوه هاي سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را براي وداع بدرقه كردند.

 نظر دهید »

تبادل_انرژی_ها_با_خواندن_نماز

31 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی
 نظر دهید »

 این است حکایت دنیا

31 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

⚜حکایت
👈قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید …
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد …
مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد …
اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت …
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد …
بنجامین فرانکلین می گوید: دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! 
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود …
این است حکایت دنیا…

 1 نظر

داود نبى(ع) و كسب روزى

31 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

داود نبى(ع) و كسب روزى‼️حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان درباره “وسایل هدایت” می‌گوید: 

به داود(ع) خطاب رسید: خیلى دوستت دارم، ولى در زندگى تو یك نقطه هست كه آن را دوست ندارم. عرض كرد: مولاى من! آن نقطه چیست؟
خطاب رسید: زندگى‌‏ات از پول بیت‌المال اداره مى‏‌شود، بر تو كه پیغمبرم هستى نمى‌‏پسندم. دولت و حكومت و ارتش باید باشد، اما تو یك كلاس دیگرى دارى. گریه كرد، گفت: محبوب من! من از فردا دیگر از بیت‌المال مصرف نمى‏‌كنم، اما به این مردم خدمت مى‏‌كنم.
قرآن مجید مى‏‌گوید: از همان وقت به آهن گفتم وقتى در دست داود مى‏‌روى، نرم شو.
آهن در دست او عین خمیر نرم بود، هر شكلى كه مى‏‌خواست به آن مى‏‌داد.
زنبیل‏‌بافى سلیمان(ع) براى امرار معاش

حضرت سلیمان(ع) هم همین طور، این مسأله را از پدرش دیده بود. 
خدا یك سلطنتى به او داد كه به هیچ كس آن سلطنت را به آن شكل و كیفیت نداده است، جن و پرنده‌‏ها و انسان‏ها و باد برایش كار مى‏‌كردند.
خودش چطورى زندگى‌‏اش را اداره مى‌‏كرد؟ خودش براى خرج خود و زن و بچه‏‌اش ساعتى را گذاشته بود، زنبیل بافى مى‌‏كرد، مى‌‏فروخت و با همان زندگى خودش را اداره مى‏‌كرد. براى نمازش هم در مسجدهاى بیت‌المقدس مى‌‏رفت و جاهایى كه مردم او را نشناسند، در آن صف‏هایى مى‌‏نشست كه آستین پاره‏‌ها مى‌‏نشستند. آن وقت وقتى حالش را مى‏‌دیدند، در دل مى‏‌گفتند: این عجب موجودى است، بپرسیم كیست؟ خانه‌‏اش كجا است؟ با او ارتباطى برقرار كنیم؟ چراغ هم كه در مسجدها نبود. آقا جان! اسم خود را ممكن است بفرمایید؟ اشك سلیمان مى‌‏ریخت و مى‏‌گفت: « مسكینٌ مع المساكین » یعنی كسى نیستم، من هم افتاده‌اى از طایفه افتادگان هستم.
هر چه گرفتارى قلب ما در این دنیا بیشتر باشد، مرگ و دل كندن ما از این دنیا سخت‏‌تر خواهد بود. راحت زندگى كنیم كه بتوانیم راحت به خدا برسیم، و با ملكوت پیوند بخوریم.

 نظر دهید »

زیباترین عروسی

27 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

🌺•○●زیباترین عروسی●○•🌺

🔅همزمان با شب ولادت فرخنده حضرت اباعبدالله علیه السلام، مصادف بود با دومین سالگرد ازدواج شهید مدافع حرم مرتضی زارع.
🔅همسر شهید زارع به همین مناسبت دست به قلم برده، حرف های دل بر قلم جاری کرده و کاغذ را متبرک به نام اباعبدالله الحسین علیه السلام…

🔅من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیه السلام آغاز کنیم.
✍دعوتنامه را خودمان نوشتیم. آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین (ع) باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان می کرد.
🔅کارت های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم.

🔅از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم.

🔅چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند.

🔅خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید.

🔅عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
🔅برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر…
عروسیمان متفاوت بود و شاید به خاطر حضور دو شهید بزرگوار شهیدسجادمرادی و

شهیدمرتضی زارع 

در این جشن بود…

آقا مرتضی همیشه می گفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا (س) هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم.

🔅شاید خنده دار باشد اما احتمالا ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آن که مهمانان به تالار بیایند ما آن جا حضور داشتیم، دلمان نمی خواست مهمانان را معطل کنیم. با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه می دانستیم البته یکی از همسایه ها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد.

در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم. یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد. در ماشین به من می گفت: نماز اول وقت مهم تر است تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت: برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.
🔅آن شب باران شدید می بارید عده ای گفتند ته دیگ خوردن های زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می کرد که همسرت سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست…

⭐️حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود⭐️

عده ای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد، همان شد خیر و برکت در زندگیمان…

همسر عزیزم، دومین سالگرد عروسیمان مبارک باشد. خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت، در جوار امام حسین (ع) با تمام برکاتش…

پر بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی… برای همسفر جا مانده ات دعا کن…
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست

و از آن روز سرم میل بریدن دارد
■□●زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور ۲ شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین (ع) …●□■
راوی:همسر شهید مرتضی زارع

 نظر دهید »

شهید خرازی که بود؟

27 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

شهید حسین خرازی به سال 1336 ه.ش. در یكی از محله‌های مستضعف‌نشین شهر شهیدپرور اصفهان بنام كوی كلم، در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد كه او را حسین نامیدند.

از همان آغاز، كودكی باهوش و مودب بود. در دوران كودكی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا كرد.

از آنجا كه والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند كه معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند.

علاوه بر آن، اكثر اوقات پس از خاتمه تكالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله – معروف به مسجد سید – می‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی كه داشت، اذان‌گو و مكبر مسجد شد.

حسین در زمان فراگیری دانش كلاسیك، لحظه‌ای از آموزش مسائل دینی غافل نبود. به تدریج نسبت به امور سیاسی آشنایی بیشتری پیدا كرد و در شرایط فساد و خفقان دوران طاغوت گرایش زیادی به مطالعه جزوه‌ها و كتب اسلامی نشان داد.

در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. طولی نكشید كه او را به همراه عده‌ای دیگر بالاجبار به عملیات سركوبگرانه ظفار (عمان) فرستادند.

حسین از این كار فوق العاده ناراحت بود و با آگاهی و شعور بالای خود، نماز را در آن سفر تمام می‌خواند. وقتی دوستانش علت را سئوال كردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را كامل خواند.

در سال 1357 به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگان ها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار كردند و به خیل عظیم امت اسلامی پیوستند. آنها در این مدت، دائماً در تكاپوی كار انقلاب و تشكل انقلابیون محل بودند.

شهید حاج حسین خرازی از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در كمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای كردستان بود و لحظه‌ای آرام نداشت.

به خاطر روحیه نظامی و استعدادی كه در این زمینه داشت، مسؤولیتهایی را در اصفهان پذیرفت و با شروع فعالیت ضدانقلابیون در گنبد، مإموریتی به آن خطه داشت.

دشمن كه هر روز در فكر ایجاد توطئه‌ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله كردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیریها، زمانی كه به كردستان رفت، بعد از رشادتهایی كه در زمینه آزاد كردن شهر سنندج (همراه با شهید علی رضاییان فرمانده قرارگاه تاكتیكی حمزه) از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت كه قوی ترین گردان آن زمان محسوب می‌شد، وارد عمل گردید و در آزادسازی شهرهای دیگر كردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا نمود و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.

شهید خرازی با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یك‌سال خدمت صادقانه در كردستان راهی خطه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی كه مقابل عراقیها در جاده آبادان-اهواز در منطقه دار خوین تشكیل شده بود (و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد) منصوب گشت.

خطی كه نه ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانه‌ای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت كرد. این در حالی بود كه رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امكانات تداركاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچه‌های رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختیها و مشكلات بر آنها نشد بلكه هر لحظه آماده شركت در عملیات و جانفشانی بودند.

در عملیات شكست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را كه عراقی ها با نصب آن دو پل بر روی رود كارون، آبادان را محاصره كرده بودند، به تصرف درآورد.

شهید خرازی در آزاد سازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه های رملی و محاصره كردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمندانه طریق القدس بود كه تیپ امام حسین (ع) رسمیت یافت.

در عملیات فتح المبین دشمن را در جاده عین خوش با همان تدبیر فرماندهی اش حدود 15 كیلومتر دور زد و یگان او در عملیات بیت المقدس جزو اولین لشكرهایی بود كه از رود كارون عبور كرد و به جاده اهواز- خرمشهر رسید و در آزاد سازی خرمشهر نیز سهم بسزایی داشت.

از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشكر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشكر، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد.

در عملیات خیبر كه توام با صدمات و مشقات زیادی بود دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترك موضع خود نشد، تا اینكه در این عملیات یك دست او در اثر اصابت تركش قطع گردید و پیكر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.

از بیمارستان یزد همانجایی كه بستری بود به منزل تلفن كرد و به پدرش گفت: من مجروح شده‌ام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بكشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست همین روزها كه مرخص شدم خودم به دیدارتان می‌آیم.

در عملیات والفجر 8 لشكر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او به عنوان یكی از بهترین یگان‌های عمل كننده، لشكر گارد بعثی عراق را به تسلیم واداشت و پیروزی‌های چشمگیری را در منطقه فاو و كارخانه نمك كه جزو پیچیده‌ترین مناطق جنگی بود، به دست آورد.

در عملیات كربلای 5 در جلسه‌ای با حضور فرماندهان گردانهاو یگانها از آنان بیعت گرفت كه تا پای جان ایستادگی كنند و گفت: هركس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شركت نكند، زیرا كه این یكی از آن عملیات های عاشقانه است و از حساب‌های عادی خارج است.

لشكر او در این عملیات توانست با عبور از خاكریزهای هلالی كه در پشت نهر جاسم از كنار اروندرود تا جنوب كانال ماهی ادامه داشت شكست سختی به عراقیها وارد آورد.

عبور از این نهر بدان جهت برای رزمند گان مهم بود كه علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یكی از دژهای شرق بصره بود كه در كنار هم قرار داشتند.

هدایت نیروهای خط شكن در میان آتش و بی‌اعتنایی او به تركش‌ها و تیرهای مستقیم دشمن و ایثار و از خودگذشتگی او، راه را برای پیشروی هموار كرد و بالاخره با استعانت از الطاف الهی در آن صبح فتح و پیروزی، حاج حسین با خضوع و خشوع به نماز ایستاد.

شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌كرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشكر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود كه شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.

او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت كم‌نظیری داشت. با همه مشكلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود.

حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌كرد و می‌گفت: وسایل و امكاناتی را كه مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌كنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه می‌گفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست.

حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت كادرهای كارآمد غافل نبود.

نیمه‌های شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشكر سركشی نموده و حتی نحوه خوابیدن آنها را كنترل می‌كرد. گاه، اگر پتوی كسی كنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او می‌كشید.

او به وضع تداركات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می‌كرد.

شهید خرازی یك عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترك نمی‌شد.

او معتقد بود: هرچه می‌كشین و هرچه كه به سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.

دقت فوق‌العاده‌ای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان می‌آورد كه: سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.

دائماً به فرماندهان رده‌های تابعه سفارش می‌كرد كه در امور مذهبی برادران دقت كنند.

همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی‌ها، خاكی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی‌پیرایگی از ویژگیهای او بود.

نحوه شهادت شهید خرازی

او با آنكه یك دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس كمبود نمی‌كرد و برای تأمین و تدارك نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می‌نمود.

در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی‌شد به پشت جبهه انتقال یابد.

در عملیات كربلای 5 ، زمانی مه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشكل مواجه شده بود، خود پییگیر جدی این كار شد، كه در همان حال خمپاره ای در نزدیكی اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملكوت اعلی پرواز كرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه 1365 در جوار قرب الهی ماوا گزید.

سردار دلاوری كه همواره در عملیات ها پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی می‌رفت. در هر شرایطی تصمیمش برای خدا و در جهت رضای حق بود.

او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبهه‌ای‌ها بود و وقتی به خط مقدم می‌رسید گویی جان دوباره‌ای می‌یافت؛ شاد می‌شد و چهره‌اش آثار این نشاط را نمایان می‌ساخت.

شهید خرازی پرورش یافته مكتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفته‌اش آنچنان از زلال مكتب حیا‌ت‌بخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود كه كمترین شائبه سیاست‌بازی و جاه‌طلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمی‌یافت.

این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی كه داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شكوفه‌های سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید. در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف كرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.

رهبر معظم انقلاب و فرمانده كل قوا در مورد این شهید بزرگوار می‌فرمایند:

او سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود كه با ذخیره‌ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه‌روزی برای خدا و نبرد بی‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.

 نظر دهید »

قلدری کودکان

26 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

​
چگونه مانع قلدری و دست انداختن دیگران توسط کودک شویم؟
✅ 1- خودتان از روی سرگرمی و یا هر دلیل دیگری، با کودک یا دیگران این گونه رفتار نکنید.

✅ 2-با نقش بازی کردن، زشتی و آسیبهایی که این رفتار به روان دیگران و رابطه او با دیگران میزند اشاره کنید. به نوبت، نقش مهاجم و قربانی را عوض کنید.

✅ 3- رفتارهای جایگزین و پذیرفته شده را آموزش دهید.

✅ 4- اگر دلیل این رفتارهای کودک به دست گرفتن رهبری جمع است، شیوه های درست رهبری گروه را به او آموزش دهید؛ مانند تحسین دیگران برای انجام رفتار خوب، عدم واکنش شدید نسبت به افرادی که مطابق میلش عمل نمی کنند، دلیل آوردن برای مقصود و….

✅ 5-با خواندن داستان یا نقد شخصیتهای فیلمهای تلویزیونی که این رفتار را دارند، از او بپرسید «چه حسی نسبت به این کار و این آدم ها داری؟»

✅ 6-رفتار مناسبب کودک را تأیید و تشویق کنید و اصرار کودک را بر این رفتار بد، با محرومیت تنبیه کنید.

✅ 7- از ادامهٔ رابطهٔ کودک با دوستانی که این گونه رفتار می کنند و اصلاح پذیر نیستند جلوگیری کنید.

 نظر دهید »

خاطرات بزرگان درباره مقام معظم رهبری

26 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

طمأنینه و آرامش قلبی
در زمان جنگ، زمانی که آیت الله خامنه ای رئیس جمهور بودند، روزی ایشان در حال ایراد خطبه های نماز جمعه بودند که دشمنان با برنامه ریزی قبلی، بمبی را در محل برگزاری نماز جمعه منفجر کردند. بلافاصله بعد از انفجار، معظم له دست را بالا آوردند و خطبه ها را ادامه دادند. طمأنینه و آرامش ایشان، نشان از آن داشت که این صحنه، هیچ تأثیری در شکستن روحیه بلند آقا نداشته است. مردم نیز با متانت و صبر، فوراً نظم جلسه را برقرار کردند و خطبه های نماز جمعه ایشان، همچنان ادامه یافت، گویا هیچ حادثه ای رخ نداده بود، در صورتی که در آن لحظه، عده ای شهید و بدن هایشان قطعه قطعه شده بود و مردم نظاره گر پیکرهای تکه تکه شده آن ها بودند. آن صحنه، از صحنه های به یادماندنی و جاویدان انقلاب اسلامی است
حجت الاسلام والمسلمین محمدی عراقی (تهران)

 نظر دهید »

خاطره، با مقام معظم رهبری

25 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

اعطای بینش
برای عقد دخترم خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. قبل از عقد، مقام معظم رهبری زوجین را به لطافت و زیبایی نصیحت کردند. بعد از خواندن عقد، پدر داماد به آقا عرض کرد: اجازه می دهید داماد مدحی درباره امام عصر علیه السلام بخواند؟ آقا استقبال کردند. داماد چند دقیقه ای درباره امام زمان علیه السلام مداحی کرد و آقا او را تحسین فرمود.
آقای لاریجانی (ریاست محترم صدا و سیما) که در آنجا حضور داشت، رو به داماد کرد و به شوخی گفت: با صدای خوبی که داری، باید شما را دعوت کنیم تا در صدا و سیما بخوانی!
در این لحظه مقام معظم رهبری با قیافه ای جدی به آقای لاریجانی فرمودند:
طلبه های ما را از دست ما نگیر. سپس رو به داماد کردند و فرمودند: عزیزم خوب درس بخوان. مبادا این حرفها مسیرت را عوض کند و به جای درس دنبال این کارها بروی.
این نکته برای من خیلی جالب بود که گاهی یک شوخی ممکن است مسیر شخصی را عوض کند. بر این اساس مقام معظم رهبری داماد را متوجه ساختند که در موقعیت کنونی فقط باید درسهایش را خوب بخواند
حجة الاسلام والمسلمین دکتر آقاتهرانی (عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی رحمه الله - قم)

 نظر دهید »

انتظار

20 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

انتظار امام زمان (عجل الله فرجه) از ما ‼️
يكي ديگر از وظايف ما ،در دوران غيبت ،كه مورد تاييد امام عصر مي باشد، انصاف با مردم است 

داستانك: 

یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة اللّه (عجل الله فرجه)  را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و … شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد. 

مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید. 

روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان (عجل الله فرجه)   برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة اللّه (عجل الله فرجه)  ، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» 

 با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه)  آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند. 

در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، … 

پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم … 

شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است. 

پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام (عجل الله فرجه)  به من فرمودند: 

«آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»         

  📚كتاب ملاقات با امام عصر

 نظر دهید »

خطبه ایی از نهج البلاغه

20 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

خطبه ۱

آغاز آفرینش آسمان و راه هاخداشناسی و شگفتی آفرینش آدم(ع)

شگفتی آفرینش آدم (ع) و ویژگیهای انسان کامل

  سپس خداوند بزرگ، خاکی از قسمتهای گوناگون زمین، از قسمتهای سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، 

آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید، 

که از آن، اندامی شایسته، و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید آن را خشکانید تا محکم شد،

خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانی معین، و سرانجامی مشخص، اندام انسان کامل گردید، آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده در آمد.
دارای نیروی اندیشه،که وی را به تلاش اندازد،و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرف نماید…

📚نهج البلاغه

 نظر دهید »

انفاق

20 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

اگر اجر انفاق را بدانیم اهل انفاق می شویم‼️
افضل مومنین کسانی هستند که اهل انفاق باشند. اگر اجر انفاق را بدانیم اهل انفاق می شویم.
حضرت می فرمایند:

با فضیلت ترین افراد کسانی هستند که از نفسشان و مالشان به پیشگاه خدا تقدیم می دارند. 
اولاً از نفس در راه خدا تقدیم کردن معنای عام دارد: ممکن است در راه خدا جانش را بدهد، در کارهای خیر شرکت کند و … و اهله و ماله هم معنای عام دارد. همیشه به معنای کشته شدن نیستند گاهی وقت ها به کارهای مهم وا داشتن است. گره کسی را باز کردن است. 
بالاترینش شهادت است. 
مال یعنی در راه خدا انفاق کنی. آدم بخیل خیلی آدم پایینی است. این هایی که بخیل هستند بچه هایشان هم بخیل می شوند. 
افضل مومنین کسانی هستند که اهل انفاق باشند. اگر اجر انفاق را بدانیم اهل انفاق می شویم. 
📚 استاد فاطمی نیا

 نظر دهید »

 اموالتان را با زکات حفظ کنید

20 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

اموالتان را با زكات حفظ کنید
 در مورد حفظ اموال از طريق پرداخت زكات هم از جنبه هاى ظاهرى قابل تفسير است، هم از جنبه هاى معنوى; 
از نظر ظاهر مى دانيم زكات حق محرومان است هنگامى كه قشر ضعيف جامعه از حقوق مسلم خود محروم شود كار به شورش ها و قيام ها بر ضد اغنيا مى كشد و اموال آنها به خطر مى افتد، 
قيام هاى كمونيستى در عصر ما گواه صادق اين مدعاست.
 قرآن مجيد نيز اشاره پرمعنايى به اين معنا دارد آنجا كه مى فرمايد: 
و در راه خدا انفاق كنيد و (با ترك انفاق) خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد 
📚 ( بقره آيه 195)
   از نظر معنوى نيز جاى ترديد نيست كه خداوند بركات خود را از كسانى بر مى گيرد كه حقوق محرومان را نمى پردازند. 
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: 
 هيچ مالى در دريا و خشكى از بين نرفت جز به سبب ترك زكات‼️
📚ابواب زكات كتاب وسائل الشيعه ج 6

 نظر دهید »

الگوهای تربیتی فرزندان

18 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

​

اولین و مهمترین الگوی تربیتی والدین می‌باشند.امام سجاد(ع)در رساله حقوقی ضمن ترسیم حق فرزند بر والدین سنگینی مسئولیت والدین را در قبال آثار تربیتی فرزند متذکر می‌شود و می‌فرمایند:حق فرزندت آن است که بدانی او جزئی از وجود تو است هر خیر وشری که دارد به تو منسوب است،در حسن تربیت و راهنمایی به خدا و کمک به او،در اطاعت از خدا و ایجاد روح فر مانبرداری در او مسئول و در این رابطه پاداش و کیفر داری،پس او را چنان تربیت کن که در دنیاآثار نیک او باعث سر افرازی تو باشد و در آخرت به خاطر انجام وظیفهات در پیشگاه خدا معذور باشی.

با توجه به این روایت و صدها روایت دیگر مناسب است در اینجا بعضی از روشهای سازنده و کارشناسی شده جهت تربیت صحیح، به والدین و مربیان دلسوز متذکر شویم.

۱. والدین موظفند از تذکرات تا حد ممکن پرهیز کنند ودر صورت ضرورت با لحن زیبا و عاطفی و بسیار کوتاه تذکر خودشان را بیان کنند 

۲-در صورت مشاهده خطا و لغزش از اصل تغافل استفاده کنند یعنی با این که از خطاء نوجوانشان مطلع هستند اما حالتی به خود بگیرد که نوجوان احساس کند والدین از خطاء او آگاهی ندارند چرا که اگر با دیدن اولین لغزش نوجوان به او تذکر دهند، و این روش ادامه پیدا کند پرده حیا نوجوان برداشته میشود وبا جسارت تمام به گناهان و خطاهای خودادامه میدهد شما رفتار انسانی را در نظر بگیرید که لباس نظیف و پاکیزه پوشیده در همه حالات خود کاملا مواظب لباس خود می‌باشد اما اگر گوشه‌ایی از همین لباس،کثیف شد این مواظبت جای خود را به بی‌مبالاتی در رفتار می‌دهد دیگر همه جا می‌نشیند همه جا می رود و گاهی دستهای کثیف خود را با لباسس پاک می کند بااین انگیزه که وقتی بخشی از لباس کثیف شد دیگر بقیه او مهم نیست نوجوان هم وقتی بخشی از شخصیت عاطفی و دینی خویش را پیش والدین شکست خورده دید ملا‌حظات دینی و عاطفی خود را کنارمی‌گذارد و برای هیچ چیز و هیچ کس ارزشی قائل نیست به خود میگوید حال که والدین من ارزش و اعتبار لازم برایم قائل نبستند دیگر مهم نیست که از خطا وگناه دیت بردارم یا به آن ادامه دهم از این جهت است که می‌بینیم امام علی علیه‌السلام میفرمایند: روش و اخلاق انسان بزرگ این ایت که از گناه دیگران تغافل می‌کند.  در اینجا ممکن است این سوال مطرح شود که در فرهنگ اسلامی تاکیدات فراوانی متوجه والدین شده که غفلت از رفتارهای کودکان و نوجوانان ممکن است آثار زیانباری را بدنبال داشته باشد در جواب باید گفت اساسا غفلت با تغافل فرق دارد در غفلت هیچگونه نظارت و آگاهی نسبت به رفتار نوجوان وجود ندارد اما در تغافل این نظارت و آگاهی غیر مستقیم وجود دارد وهمین نظارت است که میتواند در جایگاه ضرورت و مهم بروز و ظهور کند و نو‌جوانان را از آلودگی نجات دهد.

۳-به نوجوان اعتماد کننند واز رفتارهایی که حاکی از عدم اعتماد است بپرهیزد.

۴-اورا با فرزندان دیگران بخصوص فرزندان فامیل مقایسه نکنند واز بیان کردن عیوب او در جمع افراد کاملا پرهیز کنند.​

 ازکتاب :زلال تربیت شقایق‌ها صفحه۱۲۳_۱۲۶

مولف.عبدالعلی حسین پور

 نظر دهید »

 داستان انتظار

16 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

انتظار امام زمان (عجل الله فرجه) 

يكي  از وظايف ما ،در دوران غيبت ،كه مورد تاييد امام عصر مي باشد، انصاف با مردم است 

داستانك: 

یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة اللّه (عجل الله فرجه)  را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و … شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد. 

مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید. 

روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان (عجل الله فرجه)   برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة اللّه (عجل الله فرجه)  ، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» 

 با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه)  آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند. 

در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، … 

پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم … 

شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است. 

پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام (عجل الله فرجه)  به من فرمودند: 

«آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»         

  📚كتاب ملاقات با امام عصر

 نظر دهید »

کلید

15 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

​
​
با دلخوری به خدا گفتم:
درب آرزوهایم را قفل کردی
و کلید را هم
پیش خودت نگه داشتی.
خدا لبخندی زد و گفت:
همه ی عشقم این است
که به هوای این کلید هم که شده
گاهی به من سر میزنی…

 نظر دهید »

پادشاه بی مانند

15 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟‼️

گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است

پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
گفت از پنج سبب:

اول آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا در وقت نماز هم ، حکم به نشستن می‌کند
دوم آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوراند
سوم آنکه توخواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند
چهارم آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید
پنجم آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سر‌ زند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که گناهی کنم توبه ام را بپذیرد

 نظر دهید »

داستان حکمت آمیز

14 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

🌺داستانی بسیار زیبا 🌺

 💐
خداوند به يکی از پيغمبران وحی نمود:

 فردا صبح، اول چيزی که ديدی بخور، دومی را بپوشان، سومی را بپذير، چهارمی را نااميد مکن، و از پنجمی بپرهيز.

صبح‌گاه از جا حرکت کرد، در اولين وهله به کوه بزرگ سياهی برخورد متحير ايستاد که چه کنم

 سپس با خود گفت: 

خدا دستور محال و نشدنی را نمي‌دهد، به قصد خوردن کوه جلو رفت، هرچه جلوتر رفت کوه کوچک‌تر شد، تا به صورت لقمه‌ای درآمد

چون خورد ديد گواراترين خوراک است، از آنجا گذشت
طشت طلائی را ديد طبق دستور گودالی کند و آن را پنهان نمود، اندکی رفت و پشت سر نگاه کرد، ديد طشت خودبه‌خود بيرون افتاده، گفت: من آنچه بايد بکنم کرده‌ام
سپس به مرغی برخورد که يک باز شکاری آن را تعقيب می‌کرد، مرغ آمد دور او چرخيد، پيغمبر گفت: من مأمورم او را بپذيرم آستين گشود، مرغ وارد آستين شد
باز گفت: شکاری را که چند روز در تعقيبش بودم ربودی 
پیامبر گفت: خدا به من دستور داده اين را هم نااميد نکنم، قطعه‌ای از ران شکار را گرفت و نزد باز افکند، از آنجا گذشت 
مرداری يافت که بو گرفته و کرم در آن افتاده بود، طبق وظيفه از آن گريخت.
پس از طی اين مراحل برگشت، شب در خواب به او گفتند: تو مأموريت خويش را انجام دادی، اما فهميدی مقصد چه بود؟
گفت: نه.
به او گفتند: آن کوه، غضب بود، انسان در وقت خشم خود را در مقابل کوهی می‌بيند، اگر موقعيت خويش را بشناسد و پابرجا بماند کم‌کم غضب آرام مي‌شود و سرانجام به صورت لقمه گوارايی درمی‌آيد که آن را فرو دهد.
اما آن طشت، کنايه از کارخير و عمل صالح بود، که اگر مخفی کنی، خدا به هر طريق باشد آن را در برابر کسانی ظاهر می‌کند که صاحبش را جلوه دهند. 

علاوه بر ثوابی که در آخرت دارد.
اما آن مرغ، کنايه از نصيحت‌کننده است

 که بايد راهنماييش را بپذيری.
اما باز شکاری حاجتمند است که نبايد نااميدش کنی.
اما گوشت گنديده غيبت است، از آن بگريز
🍃💝🍃💝

 نظر دهید »

صلوات

14 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

دل باصلوات محرم رازشودسیمرغ شود بلند پرواز شود
فرمود پیامبرکه باهرصلوات

درهای اجابت دعاباز شود
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ 

وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
di

 نظر دهید »

فواید دائم الوضو بودن

14 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

فواید دائم الوضو بودن ‼️

۱= رزق و روزیت فراوان می گردد از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد…
۲= امام صادق (علیه السلام) فرمودند : كسى كه وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک كند، یك حسنه براى او نوشته مى شود و كسى كه وضو بگیرد و صبر كند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود…
۳= عمرت زیاد می شود رسول خدا 

(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید….
۴= خواب با وضو، عبادت است 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود….
۵= مرگ با وضو، شهادت است

 رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود…
۶= در قیامت نورانی می شوی پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند…

📚مستدرک الوسائل 

📚 مستنبط المسائل

📚بحارالأنوار

 نظر دهید »

 پرهيز از گناه راه رهایی از دنیا

14 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

پرهیز از گناه راه رهایی از دنیا

✅آیة الله جوادی آملی:

پرهيز از گناه، در حقيقت، 
اول؛ ايمان به غيب است.

بعد، زمينه ايمان به شهادت را فراهم می‌كند.
اگر كسی از گناه پرهيز كرد؛ آن شامه درونی اش باز ميشود،

بوی اين جيفه و مردار دنيا را استشمام می‌كند؛

بعد به آسانی از دنيازدگی نجات پيدا می‌كند،

برای او دشوار نيست كه گناه نكند و از دنيا پرهيز كند.
نکته: 

با توجه به این گفتار علت تعلق ما به دنیا، انجام گناه و معصیت هست،

چون گناه میکنیم، دنیا را زیبا میبینیم،

و اگر گناه را ترک کنیم، زشتی دنیا برای ما نمایان می‌شود و به راحتی می‌توانیم از آن دل بکنیم

و خود را برای آخرت آماده کنیم.

 نظر دهید »

الهی

14 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

💫🌸🍃💫🌸🍃💫🌸🍃🌸

الهی الهی، به حق پیمبر 

الهی الهی، به ساقی کوثر 

الهی الهی، به صدق خدیجه 

الهی الهی، به زهرای اطهر 
الهی الهی، به سبطین احمد 

الهی، به شبیر الهی! به شبر 

الهی به عابد! الهی به باقر 

الهی به موسی، الهی به جعفر 
الهی الهی، به #شاه خراسان 

خراسان چه باشد! به آن شاه کشور 

شنیدم که می‌گفت زاری، غریبی 

طواف #رضا، چون شد او را میسر
من اینجا غریب و تو شاه غریبان 

به حال غریب خود، از لطف بنگر 

الهی به حق تقی و به علمش 

الهی به حق نقی و به عسکر 
الهی الهی، به مهدی هادی 

که او مؤمنان راست هادی و رهبر 

که بر حال زار بهائی نظر کن! 

به حق امامان معصوم، یکسر
#شیخ_بهایی
💫🌾🌸💫🌾🌸💫🌾🌸💫

 نظر دهید »

دختران با تقوا تربیت کنیم

12 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

【❥◆ #درس_اخلاق جلســہ ۴۱

◆❥】
▫️دخترانِ با تقوا تربیت کنید▫️
✸ در لئالی الاخبار روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمود: « زن هایی که بخواهند از هر درٍ بهشت وارد شوند، شرطش این است که پنج نمازشان را خوب بخوانند، روزه ماه رمضان را بگیرند، اطاعت شوهر کنند، و حق امیرالمومنین علیه السلام را بشناسند‌، ولایت امیرالمومنین علیه السلام را قبول داشته باشند. هر زنی که این چهار خصلت را داشته باشد، از هر دری از درهای بهشت که بخواهد برود، راهش می دهند.
✸ ملا نصرالدین گفت: «هرکس یک دختر داشته باشد ، یک در بهشت به رویش باز است.» یکی از پای منبر گفت : آقا بهشت چند در دارد؟ گفت: هشت تا. آن شخص گفت : من نه تا دختر دارم، آن یکی از کجا باز مےشود؟
✸ حالا من هم گریزی می زنم. حاشیه می زنم و می گویم: هر کس یک دختر باتقوا تربیت کند، یک در بهشت به رویش باز می شود. بعضی از این دخترهایی که من توی کوچه می بینم، هر کدامشان یک در از جهنم به روی پدر و مادرشان باز می کنند.
✸ بعضی دخترها ساعت شش صبح کُت و دامن تنگ پوشیده و سوار ماشین می شوند، راننده هم آنها را به جاده هراز می برد، همانجا هم سرشان را می بُرد. بی،غیرت اند آن پدر و مادرهایی که دخترشان با وضع بد به دانشگاه می روند، پناه می بریم به خدا.
✸ پس ملانصرالدین گفت: یک در بهشت به رویش باز می شود، اما این برای زمانی بود که دخترهای باتقوا و پوشیده و باحجاب و چادر بودند، اما بعضی از این دخترهایی که من مےبینم، هر دختر یک در جهنم به روی پدر باز می شود.

📔 منبع: ڪتاب #بدیع_الحکمة حکمت ۴۱ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانی

 نظر دهید »

صلوات

12 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

دل باصلوات محرم رازشودسیمرغ شود بلند پرواز شود
فرمود پیامبرکه باهرصلوات

درهای اجابت دعاباز شود
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ 

وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

 نظر دهید »

دنیا

12 مرداد 1396 توسط مهری روح الامین گرگابی

تمام عمر بستیم و شکستیم .
به جزبار پشیمانی نبستیم .
جوانی را سفرکردیم تا مرگ.

نفهمیدیم به دنبال چه هستیم.
عجب آشفته بازاریست دنیا

عجب بیهوده تکراریست دنیا..

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

نرجس 18

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس